میم.سین

ساخت وبلاگ

آخرین مطالب

امکانات وب

امسال طراح هاي سوال چشون شده؟ حس ميكنم ناخوشن. آخه مرده حسابي اين سوال هارو از كجات درمياري؟ منِ دانش آموز كله كتاب رو قورت دادم. برادره من، دوسته من، انسان، معلم وقتي ميخواي سوال بدي درست بده آخه چرا انقدر ميپيچونيش؟ بابا ما رشته امون انسانيه فقط بايد حفظ كنيم رياضي نيستيم كه از يه فرمول صدتا سوال میم.سین ...ادامه مطلب
ما را در سایت میم.سین دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mim-s-78o بازدید : 21 تاريخ : چهارشنبه 24 خرداد 1396 ساعت: 5:00

من رو به زور دارن ميبرن ساحل، با اينكه امتحان فردا رو خوندم اما خيلي خوابم مياد و خسته ام. اصلاً حوصله ندارم، اميدوارم بهم خوش بگذره و زهرم نشه، ٢١:٥٦ -به معناي واقعي كلمه خوش گذشت، خوش گذشت، من همش تو آب بودم با اينكه شنا بلد نيستم، داداشم ميخواست يادم بده من هي جيغ ميزدم غرق ميشم غرق ميشم، يكم رو میم.سین ...ادامه مطلب
ما را در سایت میم.سین دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mim-s-78o بازدید : 14 تاريخ : چهارشنبه 24 خرداد 1396 ساعت: 5:00

من بايد تغيير كنم؟ وقتي يه سوژه واسه ناراحتيم پيدا كردم و هاني ازم پرسيد "چيشده؟" و رفتم توي اينستا پست ليبيدو رو ديدم فهميدم كه واقعاً بايد اينكارو بكنم، وقتي با علي هم حرف زدم كاملاً مطمئن شدم. من واقعاً ديگه نميخوام جنس دست دوم يه سري آدم به اسمِ دوست و آشنا باشم، اينكه هروقت دلشون خواست باشم و ه میم.سین ...ادامه مطلب
ما را در سایت میم.سین دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mim-s-78o بازدید : 14 تاريخ : چهارشنبه 24 خرداد 1396 ساعت: 5:00

دارم از سردرد ميميرم، نميدونم تا كي زنده ميمونم ولي شما جاي من به عمه ي طراح سوال رياضي سلام برسونيد، طرف فكر كرده بود ما رشته امون رياضيه يا اينكه واقعاً سره شوخي داشت خدا ميدونه. هرچي بود قشنگ معلوم بود عقده داشت. چي بود اين امتحان؟ قبله جلسه به ١٠ اميد داشتم رقتي رفتم سره جلسه از ١٠هم نااميد شدم. میم.سین ...ادامه مطلب
ما را در سایت میم.سین دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mim-s-78o بازدید : 17 تاريخ : يکشنبه 14 خرداد 1396 ساعت: 1:04

بدشانس تر از من آيا وجود دارد؟خيـــر ندارد.چندروز پيش كه امتحانه رياضي داشتيم و خيلي بد ريده بودم و كلاً قهوه اي شده بودم اومدم خونه عصرش، يعني وقتي كه از خواب پاشدم و كسي ام خونه نبود همه بيرون بودم، ديدم بله بالاخره آبله مرغون گرفتم، اونم چه آبله مرغوني. نميدونستم گريه كنم بخندم چيكار كنم. آخه كي میم.سین ...ادامه مطلب
ما را در سایت میم.سین دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mim-s-78o بازدید : 22 تاريخ : يکشنبه 14 خرداد 1396 ساعت: 1:04

صبح قرار بود ساعت ٦ پاشم هم نماز بخونم و هم درس بخونم اما هرچقدر آلارم گوشيم جيغ و داد كرد بيدار نشدم كه نشدم تا ساعت ١٠ گرفتم خوابيدم پاشدم به زور صبحونه خوردم و بعد يكم درس خوندم اما هركاري كردم ديگه نتونستم ادامه بدم، رفتم پاي گوشي و شروع كردم به خوندنه فن فيك افتر كه ديروز از توي يه وبلاگ پيداش میم.سین ...ادامه مطلب
ما را در سایت میم.سین دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mim-s-78o بازدید : 19 تاريخ : سه شنبه 9 خرداد 1396 ساعت: 9:36

حرف براي گفتن هست اما دل زدنش نيست. ‎امتحانه روانشناسيم رو خوب دادم، بهتر از ترم اول بود برام، اين روزاهم كه تعطيليم خداروشكر اما بايد بشينم خر بزنم زر فردا، مطمئنم همه ي دوستام از امروز شروع كردن جزء من و اندكي ديگر ولي برام مهم نيست اصلاً‎دارم سريال ِ13 reasons why رو ميبينم، به معناي واقعي قشنگ میم.سین ...ادامه مطلب
ما را در سایت میم.سین دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mim-s-78o بازدید : 14 تاريخ : سه شنبه 9 خرداد 1396 ساعت: 9:36

اين چندروز، يعني از شنبه وقتي كه امتحان تاريخ ادبيات رو دادم و اومدم خونه، دومين امتحانم، گوشيم رو كنار گذاشتم و الانم كه اومدم خونه خواهرم تا اينجا بدون ِسروصدا و مزاحمت درسم رو بخونم، حس ميكنم حالم از هرچي كتابه داره بهم ميخوره، تنها درسي كه توي اين چندروز خوندم تاريخه، واقعاً ٢٦ درس خيلي زياده، ه میم.سین ...ادامه مطلب
ما را در سایت میم.سین دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mim-s-78o بازدید : 21 تاريخ : سه شنبه 9 خرداد 1396 ساعت: 9:36

باورم نمیشه سه شنبه شروع میشه این امتحانای کوفتی٬ از خدا میخوام فقط خودش بهم کمک کنه٬ چه زود گذشت واقعاً. همین دیروز اول مهر بود تازه رفتیم مدرسه. همه چی زودتر از اونچیزی که فکرش رو بکنی میگذره. انقدر که همه جا میرم حرف از انتخاباته حالم داره بهم میخوره٬ بابا برین رای تونو بدین دیگه این جوسازی ها چ میم.سین ...ادامه مطلب
ما را در سایت میم.سین دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mim-s-78o بازدید : 16 تاريخ : سه شنبه 9 خرداد 1396 ساعت: 9:36

نصفه عمره من پاي يخچال گذاشت با اين سوال كه "چي بخورم؟" ديشب خيلي خوش گذشت. تولده اميرعباس بود، يعني مثلاً تولدش بود من و دخترخالم و پسره خاله و دختردايي آهنگ گذاشته بوديم اون وسط حركاته موزون درميورديم. كلي ام مهمون داشتيم، از ساعت ٦ تا ١٢ شب، حس ميكردم سرم داره منفجر ميشه، بعدشم كه خانواده عزيز ن میم.سین ...ادامه مطلب
ما را در سایت میم.سین دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mim-s-78o بازدید : 16 تاريخ : سه شنبه 9 خرداد 1396 ساعت: 9:36